مقدمه
هر کس در زندگی بارها دست به انتخاب میزند. چرا که انتخاب یکی از مهمترین فعالیتهای انسان است. انسان با انتخابهای خود مسیر زندگیاش را تعیین میکند. انسان آزاد آفریده شده است و به او این اختیار داده شده است که در بسیاری از موارد آنچه را که مناسب میداند، برگزیند.
به طور مثال کودک یا نوجوان از میان همه دانشآموزان یا اطرافیان خود تنها عدهای را به عنوان دوست خود انتخاب میکند. او برای این انتخاب دلایل و ملاکهای مختلفی دارد. برخی وقتی راه یا چیزی را انتخاب کردند از کار خود راضی هستند و دیگران به دلایل مختلف انتخاب خود را نادرست میدانند.
موارد دیگری هم وجود دارند که در آنها دست به انتخاب میزنیم. انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب تیم ورزشی و ... از این دسته اند.
لحظات انتخاب، لحظاتی حساس هستند. چرا که با تصمیمگیری درباره روش یا پدیدهای خاص، فرد سرنوشت خود را رقم میزند. انتخاب در زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. با انتخاب درست میتوان از منابع (مادی، مالی، انسانی و اطلاعاتی) به شیوهای مناسب بهرهبرداری کرده و از اتلاف این منابع جلوگیری نمود. انتخابی که مبتنی بر اطلاعات و بینش باشد میتواند به تصمیمگیرنده در جلوگیری از ضایع شدن منابع کمک کند. از طرف دیگر به خاطر آن که فرد تصمیم گیرنده، باید نسبت به انتخاب خود پاسخگو باشد، بنابراین انتخاب صحیح میتواند به او در پاسخگو بودن و مسئولیت پذیری کمک کند.
برخی
میپندارند برای آن که بتوان به توسعه کشور و ایجاد پیشرفتهایی در آن کمک
کرد، باید تحصیلات دانشگاهی داشت. بهتر است بگوییم افرادی که در دانشگاه
تحصیل کردهاند تا اندازهای به رشد و توسعه جامعه کمک میکنند. افراد دیگر
نیز میتوانند موجبات توسعه کشور را فراهم آورند. به طور مثال کارگران
ساده، کشاورزان، دامداران، رانندگان و بسیاری دیگر که به دانشگاه نرفتهاند
نیز در صورتی که کار خود را به درستی انجام دهند، سهم بسیار بزرگی در
آبادانی و پیشرفت جامعه دارند. مهمترین مساله ای که باید مورد توجه قرار
بگیرد آن است که افراد در زمینههایی مشغول به کار شوند که میتوانند
بیشترین بازده را داشته باشند. یک کشاورز خوب بهتر از یک پزشک بد است.